مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
فاطمه سرمنزل وحی است، کوثر شاهد است باء بـسماللهِ قـرآن تا به آخـر شاهد است فاطمه سوغاتی عرش است، در تندیس سیب لیلةالمعـراج، میداند؛ پیمبر شاهد است »اشهد انَّ علیّاً حجة الله» است، نیست؟! فاطمه آیینۀ مولاست، حیدر شاهد است شأنش از هر مأذنه گویاست، با شعرِ اذان نیست بالاتـر از آن؛ اللهاکبر شاهد است روضهاش اشکِ قلم را ریخت، کاغذ گُر گرفت داغش آتش زد به جانِ شعر، دفتر شاهد است لشکرِ هـیزم به دستان آب را آتش زدند آتش از هرمِ خجالت آب شد؛ در شاهد است سنگهای کوچه بارِ شیشه را انداخـتـند غنچۀ نشکفته پرپر؛ روزِ محشر شاهد است گریهاش انداخت، مسجد را به هقهق عاقبت شانۀ محراب هم لرزید، منبر شاهد است بالهایش ریخت، در شمعِ مریضی ذوب شد محو شد خاکسترِ پروانه؛ بستر شاهد است تا نوشتم کاشکی این روضهها افسانه بود روضهخوان فریاد زد «نه نیست»، مادر شاهد است |